کلمات ترکی که معادل فارسی ندارند

مقدمه :زبان ترکی از طرف زبانشناسان به عنوان سومین زبان قانونمند وتوانمند دنیا شناخته شده است و حتی یکی از زبان شناسان بنام زبان ترکی را اعجاز غیر بشری معرفی کرده است. ● زبان ترکی حدود 24000 فعل دارد که در فارسی بیش از 5000 نمی باشد ● حدود 1650 لغت ترکی آذربایجانی شناخته شده است که برای آنها لغات مستقلی در فارسی نیست. مانند یایخالاماق، یوبانماق، یودورتماق و…. ● چند هزار لغت با ریشه ترکی در زبان فارسی موجود است که از این لغات بیش از 600 لغت جزء کلمات مصطلح و روزمره است. مانند آقا ، خانم ، سراغ، بشقاب، قابلمه، دولمه، سنجاق، اتاق، من، تخم، دوقلو، باتلاق، اجاق، آچار، اردک، آرزو، سنجاق، دگمه، تشک، سرمه، فشنگ ، توپ ، تپانچه، قاچاق، گمرک، اتو، آذوقه، اردو، سوغات، اوستا، الک، النگو، آماج، ایل، بیزار، تپه، چکش، چماق، چوپان، چنگال، چپاول، چادر، باجه، بشگه، بقچه، چروک،….

 

اینک از انسان شروع می کنیم:


دده: پدر بزرگ
ننه: مادر بزرگ
آتا و بابا: پدر (فادر انگلیسی)آنا: مادر (مادر انگلیسی)قایین: ( برادر زن و یا برادر شوهر)بالدیز: ( خواهر زن)باجاناق: ( این کلمه در فارسی معادل ندارد و به همین شکل استفاده می شود.)گؤرومجه: ( خواهر شوهر)قارداش: برادر (بطور مطلق)آغا بَی: برادر بزرگ
اینی: برادر کوچک آبلا: خواهر بزرگ
باجی: خواهر (بطور مطلق)مانی: عمو (عمّ در عربی)تی زه: خاله (خالة در عربی)دایی: دایی ( این کلمه ترکی در فارسی معادل ندارد و به همین شکل استفاده می شود.)

 

و اما در حیوانات


 

اینک: گاو ماده
سیغیر: گاو (مطلق)اؤکوز: گاو نر (که به گاو آهن بسته می شود)بوغا: گاو نری که آماده مبارزه و یا جفت گیری است.گؤنگه: گاو نر گوشتی
دؤیه: گاو ماده جوان
توسون: گاو نر جوان
دانا: گوساله یک ساله
بوزاو: گوساله شیر خوار
دامیزلیق: گاو نر یا ماده ای که برای ازدیاد نسل نگهداری می شود.قوُیون: گوسفند
قُوچ: قوچ ( که کلمه ترکی است)بورولموش ارکک: (قوچی که آخته شده است)توخلو: گوسفند نر یکساله
شیشک: گوسفند ماده یکساله
قویروق لو: گوسفندی که از جنس آسیایی است.قیسا قویروق: گوسفندی که از جنس استرالیایی و یا مرینوس می باشد.تاولی: برّه جوان گوشتی
قوزو: برّه
----------
اؤردک: مرغابی
سونا: مرغابی نر
یاشیل باش: مرغابی ماده
چؤرکه: مرغابی جوللوخ: مرغابی نیزار
قارا باتاخ: مرغابی سیاه
قاش قالداخ: مرغابی سرخ
آلما باش: مرغابی که سر بزرگ دارد.قاشیق قاقا: مرغابی که منقارش مثل قاشق* است.گؤی قاناد: مرغابی آبی رنگ
دمیر قاناد: مرغابی که در هنگام پرواز دیر اوج می گیرد.آلا تینجا: مرغابی که رنگ سیاه و سفید دارد.باخچان: مرغابی که چشمان قشنگی دارد.آنقوت: مرغابی قهوه ای رنگ که از هوش کمی برخوردار است و زود به دام می افتد.

 


" افعالی که در فارسی معادل ندارد:

سیپقارماق: نوشیدنی را بصورت مکیدن نوشیدن

تامسیماق: نوشیدنی را یک دفعه سر نکشیدن، بلکه جرعه جرعه و با لذت خاصی نوشیدن.


آغلاماق چشیتلری: انواع گریه کردن:

آغلامسینماق: بغض کردن و چشم ها را تر ساختن.

اینلمک: یواش و بی صدا گریه کردن

سیزلاماق: گریه و زاری کردن

سیتقاماق: با حالت التماس گریه کردن

هیچقیرماق: با صدای گرفته که حاکی از زیاد گریه کردن است،
 
گریه کردن

هؤنگورلمک: زار زار گریه کردن

زیریلداماق: گریه ای که دیگران خوششان نیاید و یا گریه بچه گانه و غیر منطقی

اینقالاماق: گریه بچه شیرخوار


فعل واجب الاداء در فارسی و عربی وجود ندارد و باید حتما از کلماتی همچون " باید " و " المفروض " و مانند آن استفاده کرد. به این فعل در ترکی " گرکلیلیک کیپی " گفته می شود:یتیشملیییک: باید خودمان را برسانیم.

یمه لیسن: باید بخوری
  
فعل شرط در فارسی و حتی در عربی وجود ندارد. برعکس فعلهای شرط ترکی که از کاربردی ترین افعال است و ترک زبان را از استخدام حروف شرط بی نیاز می کند:گلسه: اگر بیاید
ده سه: اگر بگوید
ایچسه: اگر بنوشد
  
فعل تمنی ( ای کاش ...) در فارسی و حتی در عربی وجود ندارد. به این فعل در ترکی " دیلک" ویا "ایستک  کیپی " گفته می شود:

اولایدی: ای کاش می بود
قیزیل گول اولمایایدی: ای کاش گل سرخ نبود
سولمایایدی: ای کاش زرد نمی شد
قدرت مشتق سازی از خود کلمه در عربی و ترکی بی نظیر است درحالیکه در زبان فارسی بسیار کم و ضعیف دیده می شود:

ایتی: تیز
ایتیلتمک: تیز کردن
ایتیله شمک: تیز شدن
-----------
دؤز: درست
دؤزه لمک: درست شدن دؤزه لتمک: درست کردن
دؤزمک: به نظم درآوردن
دؤزولمک: به نظم کشیده شدن
-----------

ساری: زرد

سارالماق: به رنگ زرد درآمدن

سارالتماق: به رنگ زرد درآوردن

-----------

به زک: زینت
به زه مک: زینت کردن
به زنمک: مزین شدن

نکته مهم: در ترکی فعلی وجود دارد بنام فعل دو طرفه، یعنی
 
گوینده و فاعل فعل در آنِ واحد، مفعول آن فعل هم محسوب می شود. به این فعل در ترکی " دؤنوشلو " فعل می گویند. مثل مزیَّن شدن  در فارسی که اصل آن از کلمه زُیّن در عربی گرفته شده است که معنای آن زینت شدن یک وسیله دیگری است. در حالیکه معنای کلمه " به زنمک" در ترکی زینت شدن به وسیله خود شخص است.


 
الآن بعضی نمونه ها از این فعل بی معادل در فارسی:

اؤرتونمک: خود را پوشانیدن

یووونماق: خود را شستشو دادن

قوُ جونماق: از درد به خود پیچپدن

متعدی کردن فعل در بسیاری از افعال فارسی غیر ممکن است
 
و باید از راههای دیگری استفاده کرد. ولی در ترکی همه افعال لازم را می توان از همان ریشه متعدی کرد:

کسمک ---» کستیرمک: بُریدن ---» بُراندن ( یعنی کس دیگری
 
را به بریدن وادار کردن)

آلماق---» آلدیرماق: خریدن---» خَراندن! ( یعنی کس دیگری را
 
به خریدن وادار کردن)

ساتماق---» ساتتیرماق: فروختن---» فروختاندن! ( یعنی کس دیگری را به فروختن وادار کردن)

یریمک---» یریتمک: راهاندن  رفتن---»  رفتاندن! ( یعنی کس دیگری را به راه رفتن وادار کردن)

 

فعل امر در فارسی تابع قاعده خاصی نیست و از ریشه فعل درست نمی شود. به نظر زبان شناسان بی قاعده بودن هر زبان نشانه ضعف و سستی آن زبان است.

پختن---» پز! (خ---» ز تبدیل شده است)

رفتن---» رو! (ر---» و تبدیل شده است)

کردن---» کن! (د---» ن تبدیل شده است)دیدن---» ببین! ( که اصلا از مصدر دیدن فعل امر ندارد.)

درد دل: بدون هیچ تعصبی می گویم که اگر کسی در ایران
 
متولد نشود و اینها را از این و آن نشنود و ازبر نکند، تا سالیان سال نمی تواند یاد بگیرد. این مشکل را دوستان خارجی مقیم ایران همگی اظهار می کنند و از بی قاعدگی فارسی شکایت دارند. در حالیکه فعل امر در ترکی از ریشه اصلی کلمه ساخته می شود و در این خصوص یک استثنا هم در ترکی یافت نمی
 
شود.

 

بسیاری از ظرافت ها و فرق های ظریف در افعال ترکی وجود دارد که آنها را با زبان فارسی نمی توان بیان کرد. مثلا " قوُوماق
 "
و " قوُوالاماق " هر دو در فارسی به معنای طرد کردن و دور کردن است. در حالیکه بین آنها فرق جزیی وجود دارد که ترکها در استعمال آن را لحاظ می کنند

 

باکو قیز قالاسی گورونتوسو

طول دقیق دیوار چین؟؟؟؟

طول دقيق ديوار چين مشخص شد

طول دقيق ديوار چين مشخص شد
اداره دولتی نقشه برداری چین طول دقیق دیوار چین را اعلام کرد. بر اساس نتایج اخرین تحقیقات طول دیوار بزرگ چین ...


اداره دولتی نقشه برداری چین طول دقیق دیوار چین را اعلام کرد.
روزنامه اینترنتی روسی لنتا در شماره امروز خود می‌نویسد: بر اساس نتایج اخرین تحقیقات طول دیوار بزرگ چین هشت هزار و هشتصد و پنجاه و یک کیلومتر و هشتصد متر است که شش هزار و دویست و شصت کیلومتر ان از اجر و دو هزارو دویست و سی کیلومتر ان از خاک ساخته شده و سیصد و شصت کیلومتر ان اصلا به شکل دیوار نیست و به صورت شکاف هایی است که از اب پر شده اند.

بنا به این گزارش در دائره المعارف‌هایی که پیش از این منتشر شده اند طول دیوار چین بین چهار تا شش هزار کیلومتر ذکر شده است.
گفتنی است ساخت دیوار چین از قرن سوم پیش از میلاد اغاز شده و در حال حاضر تنها بخش هایی از ان که ششصد سال قبل از حکومت سلسله مین ساخته شده اند باقی مانده است. این دیوار به منظور حفاظت خاک چین در برابر حملات قبایل ساخته شده و در حال حاضر یکی از معدود اثار تاریخی دست ساز جهان به شمار می‌رود که با چشم غیر مسلح از فضا قابل مشاهده است.
 

شبهاتی از قرآن ودیوار چین

ش: آیا دیوار چین همان سدی است که ذوالقرنین در مقابل قوم یأجوج و مأجوج ساخت؟

 اگر چه بسیاری بر این گمان هستند که دیوار چین همان سدی است که ذوالقرنین برای جلوگیری از حملات دو قوم یأجوج و مأجوج ساخته است، اما این گمان به هیچ وجه درست نیست. چرا که نه مشخصه‌های دیوار چین با مشخصه‌هایی که از آن سد در قرآن بیان شده است تطابق دارد و نه مشخصه‌های ذوالقرنین با سازنده‌ی دیوار چین و نه تاریخ بنای آنها و ... .

به عنوان مثال: در قرآن کریم تصریح شده که سد ذوالقرنین در تنگه‌ای میان دو کوه ساخته شده است و حال آن که دیوار چین از کوه‌ها و دشت‌ها می‌گذرد و دیگر آن که در ساخت سد ذوالقرنین به تصریح قرآن کریم از آهن و مس مذاب استفاده شده است،‌ در حالی که برای ساخت دیوار چین از سنگ و سایر مصالح معمولی استفاده شده است.

دیوار چین دیواری است طولانی که بین چین و مغولستان بنا شده است، وظاهراً بنا کننده آن «شین هوانگ تی» یکی از خاقا‌های چین است که آن را برای دفع طائفه مغول و جلوگیری از هجوم آن‌ها بنا کرده است. طول این دیوار سه هزار کیلومتر و عرضش نه متر و ارتفاعش پانزده متر است. شین هوانگ تی حاکم چین، ساختن آن را در سنه 264 قبل از میلاد مسیح شروع کرد و در مدت ده سال یا بیست سال خاتمه یافت.

البته بسیاری دیگر معتقدند که سد ذوالقرنین همان سد موجود در تنگه‌ی کوه‌های قفقاز است که این کوه‌ها از بحر خزر تا بحر اسود امتداد دارد و تنگه‌ی آن نیز «داریال» نامیده می شود.‌

داریال تغییر یافته داریول است که به زبان ترکی به معنای تنگه است، و این سد را به لغت محلی «دمیرقاپو» که به معنای در آهنین است می نامند.

این تنگه واقع است بین تفلیس و ولادی کیوکز، و این سد در بین دو کوه بلند شده بود که آن دو کوه از دو طرف امتداد دارند و فقط این تنگه فاصله بین آن سلسله جبال است و تنها راهی که رابطه ی بین نواحی شمالی و نواحی جنوبی است همین تنگه است.

در آن اعصار اقوام شروری از سکنه‌ی شمال شرقی آسیا از این تنگه قفقاز وارد قسمت‌های جنوبی آن از ارمنستان و سپس وارد ایران شده و حتی به آشور و کلده می رفتند و غارت می‌کردند و در هجوم‌های خود از هیچ قتل، کشتار و ویرانگری دریغ نمی‌نمودند. و یک بار در حوالی قرن هفتم قبل از میلاد هجوم آورده و تا به نینوا که پایتخت آشور است رسیدند. و این واقعه تقریباً یک قرن از عهد کورش اتفاق افتاده است.

علامه طباطبائی ره فرماید: اهل تفسیر و تاریخ در اطراف داستان ذوالقرنین و یأجوج و مأجوج با دقت، نظر نموده و سخن را در بحث در اطراف و جوانب آن به سرحد إشباع رسانیده‌اند، و اکثریت آنان بر آنند که یأجوج و مأجوج امت بسیار بزرگی هستند که در شمال آسیا زندگی دارند؛ و بسیاری از آنان متحد الکلمه برآنند که آن چه را که قرآن کریم از خروجشان در آخرالزمان خبر داده است، همان حمله‌ی تاتار در نصف اول از قرن هفتم هجری بر مغرب آسیا است که در این حمله از هیچ نوع قتل و غارت و از ریشه کندن نسل و خراب کردن شهرها خودداری ننموده و در این جهت به قدری افراط کردند که تا آن زمان بی سابقه بوده است.

در هجوم خود در مرحله‌ی اول چین را تسخیر کردند و از آنجا به ترکستان حمله بردند، و به ایران و عراق و شام و قفقاز تا آسیای صغیر روانه شدند؛ و هر شهر و قریه و هر حصن و قلعه‌ای که در برابر آن ها مقاومت کرد، مانند سمرقند، بخارا، خوارزم، مرو، نیشابور، ری و غیرها را به کلی خراب و با خاک یکسان نمودند. شهرهائی بود که صبحگاه صدها هزار نفر از نفوس بشری در آنجا زندگی می‌کردند، و در یک روز چنان کشتند و خراب کردند که شبانگاه در آنجا یک نفر نبود که در آتش بدمد، و نه از بناها و ساختمان‌ها یک سنگ روی سنگ دیگری باقی مانده بود.

پس از این به شهرهای خود مراجعت کردند، و سپس بر روس هجوم آوردند، و اهالی «بولونیا لهستان» و مجارستان را هلاک کردند، و بر روم حمله بردند و آنان را مجبور به پرداختن خراج و مالیات نمودند؛ اینها فجایعی بود که شرح و تفصیلش به طول می انجامد.

لیکن مورخین و مفسرین، بحث در امر سد را مهمل گذارده‌اند که چگونه آن ها از سد خارج شدند، و در این ابحاث خود مشکله‌ی سد را حل نکرده‌اند؛ چون در قرآن که آمده است:« فَمَا اسْطَعُواْ أَن يَظْهَرُوهُ وَ مَا اسْتَطَاعُواْ لَهُ نَقْبًا * قَالَ هَاذَا رَحْمَةٌ مِّن رَّبىّ‏ِ فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ رَبىّ‏ِ جَعَلَهُ دَكاَّءَ وَ كاَنَ وَعْدُ رَبىّ‏ِ حَقًّا * وَ تَرَكْنَا بَعْضَهُمْ يَوْمَئذٍ يَمُوجُ فىِ بَعْضٍ»؛ یأجوج و مأجوج نمی‌ توانند از این سد بالا آیند و از فراز آن حمله کنند و نیز نمی توانند آن را سوراخ نموده و از نقب آن وارد شوند. ذوالقرنین گفت: این رحمتی است از جانب پروردگار من. اما چون وعده پروردگار من در رسد، این سد را خرد و با خاک یکسان خواهد ساخت؛ و در آن هنگام که سد شکست و این دو طائفه خارج شدند، ما بعضی را مانند موج بر روی بعضی دیگر خواهیم ریخت ." سوره کهف، آیه 97 تا 99.

از این آیات همان طور که در تفاسیر آمده استفاده می‌شود که این امت مفسد فی الارض در پشت سد محبوس شده‌اند، و هیچ راهی برای خروج به سائر نقاط زمین تا وقتی که سد باقی است ندارند؛ ولی چون وعده‌ی خدا برسد، خداوند آن سد را منهدم نموده و یا سوراخ و شکافی در آن ایجاد می کند و بدینوسیله این قوم از زندان خارج و به روی مردم برای فساد و شر گسیل خواهند شد.

بنابر آنچه ذکر شد بر عهده‌ ی باحثین و مورخین است که بیان کنند که این قوم مغول که از شمال چین به سوی ایران و عراق و شام و قفقاز و آسیای صغیر آمده‌اند، کجاست آن سدی که دارای چنان اوصافی است که از روی آن عبور کردند؟ و چگونه آن را خرد کردند تا توانستند از آن بگذرند و شهرها را واژگون و زیر و زبر کنند؟

اگر مراد از یأجوج و مأجوج، قوم مغول و تاتار هستند این اشکال باقی است؛ و اگر تاتار و غیر تاتار از امت‌های مهاجم نبوده‌اند، پس این سدی که مشید به آهن است و در پشت آن از هزاران سال پیش، این امت مفسد زندانی هستند که نتوانند هجوم آورده و بشر را دستخوش هلاک و تبار سازند کجاست؟

و ما امروز می دانیم که تمام نقاط زمین بواسطه‌ی خطوط زمینی و هوائی و دریائی به هم پیوسته است و هیچ سد و مانع طبیعی چون کوه‌ها و دریاها یا مانع صناعی چون سدها و دیوارهای بلند قلعه‌ها و خندق‌ها نمی تواند امتی را از امت دیگر جدا سازد؛ پس معنای منسد بودن و جدا بودن قومی چون یأجوج و مأجوج از دنیا بواسطه‌ی تنگه‌ای که مسدود به سدی شده باشد چه خواهد بود؟

و آنچه را که من برای دفع این اشکال میدانم ـ والله أعلم ـ آن است که قول خدا که می فرماید دکآء، از دک است به معنای ذلت؛ چنان چه در «لسان العرب» آمده است: و جبل دک یعنی ذلیل. و مراد از این که ما سد را دکاء قرار می‌دهیم آن است که آن را ذلیل یعنی غیر مقاوم می نمائیم به طوری که دیگر به آن اعتنائی نمی‌شود، و از جهت اتساع راه‌ها و طرق ارتباط و تنوع وسائل حرکت بری و بحری و جوی از آن استفاده‌ای نمی شود.




مشخصات اولیه سفر به چین

  طول پرواز از تهران تا پكن حدود 7ساعت مي باشد و اختلاف ساعت پكن حدود سه ساعت و نيم و شانگهاي حدود 4ساعت جلوتر از تهران هستند.
 
 
 
 
 
 

       شهر ممنوعه يا همان GU Gong در شمال ميدان Tiananmen در پكن واقع شده است. در چين باستان فقط دو امپراطوري Qing و Ming اقدام به ساخت كاخ و قصرهاي مجلل نموده اندكه امروزه بعنوان بزرگترين مجموعه كاخ موزه هاي امپراطوري چين با مساحت 74 هكتار در جهان مطرح مي باشد.  طول پرواز از تهران تا پكن حدود 7ساعت مي باشد و اختلاف ساعت پكن حدود سه ساعت و نيم و شانگهاي حدود 4ساعت جلوتر از تهران هستند.
 
 
 
 
 
 

       شهر ممنوعه يا همان GU Gong در شمال ميدان Tiananmen در پكن واقع شده است. در چين باستان فقط دو امپراطوري Qing و Ming اقدام به ساخت كاخ و قصرهاي مجلل نموده اندكه امروزه بعنوان بزرگترين مجموعه كاخ موزه هاي امپراطوري چين با مساحت 74 هكتار در جهان مطرح مي باشد.معمولا" در هرفصلي مي توان به اين کشور زیبا ( تایلند ) سفر كرد ولي بهترين زمان برای سفر به تایلند بين ماههاي نوامبر تا فوريه مي باشد كه هوای تایلند كمي خنك تر و رطوبت پايين تري نسبت به ساير فصول تایلند  دارد، ماههاي بين فوريه و مي
 
تایلند را اغلب با نام سرزمین لبخند می شناسند زیرا مردم تایلند تقریبا همیشه در هر موقعیتی لبخند بر لب دارند. در تایلند معمولا با چسباندن دو کف دست به یکدیگر در مقابل سینه، به دیگران سلام می کنند که این حرکت در تایلند  وای Wai نامیده می شود. اگر یک تایلندی در مقابل شما چنین حرکتی کرد، بهتر است که آن را بی پاسخ نگذارید. مردم تایلند همانند بسیاری از فرهنگ های آسیایی، احترام بسیاری برای اجداد خود قایل هستندمسافرين محترم تايلند مي توانند در صورت داشتن شرايط ذيل ، هنگام خروج از تايلند در فرودگاه بانكوك 7درصد ماليات خريدهاي خود را پس بگيرند. حداقل 2000 بات در در يك فروشگاه و در يك روز خريد انجام داده و فرم P.P.10 را از كاركنان فروشگاه دريافت .ايراني هايي كه ذائقه آنها به خوردن غذاهاي تايلندي عادت ندارد در تايلند مي توانند از فست فودهايي مانند مك دونالد، كي اف سي و برگر كينگ و... استفاده نمايند، همچنين در شهرهايي مانند بانكوك و پاتايا مي توانند
 
ايراني هايي كه ذائقه آنها به خوردن غذاهاي تايلندي عادت ندارد در تايلند مي توانند از فست فودهايي مانند مك دونالد، كي اف سي و برگر كينگ و... استفاده نمايند، همچنين در شهرهايي مانند بانكوك و پاتايا مي توانند
پاتايا ( تایلند ) در 140 كيلومتري بانكوك (پایتخت تایلند) قراردارد (يعني فقط 2ساعت راه زميني) و معروفترين مركز تفريحي در ساحل شرقي تایلند است. شنهاي نرم، آسمان آبي و درياي زلال آن تنها بخشي از ويژگيهاي خوب پاتايا هستند 
پوکت ( تایلند ) با نام مروارید دریای آندامان نیز شناخته می شود و به سبب سواحل زیبای خود و غواصی در آب های شفاف آن شهرت دارد. بیش از نیمی از این جزیره را جنگل فرا گرفته و از شمال تا جنوب آن کوه

 
تور بانكوك پوكت (4شب بانکوک -3 شب پوكت ) پرواز ماهان

رفت تا 17 مهر ماه از مبالغ زير 10% كسر ميگردد.

 
اعتبار ار تاريخ 5مهر تا 03 آبان ماه 92
خدمات تور بانکوک پوکت : بليط ماهان، ويزا، ترانسفر فرودگاهي ، 7شب اقامت در هتل با صبحانه، گشت(طبق توضيحات پايين جدول)، راهنما ، سيم كارت رايگان (هراتاق)-پرواز داخلي بين بانكوك و پوكت
هتل
درجه
هرنفر دراتاق دوتخته
يك نفر
I RESIDENCE
PATONG PARADAEE
3
24990002799000
CHAYDON
THE BROTHER
3
25490002899000
ASTERA
NARA GRANDEUR
3
25990002999000
IBIS SATHORNE
IBIS HKT
326490003099000
FX SATHORN
KRIS RESIDENCE
426990003299000
EASTIN
KARON PHONAKA
427990003399000
 NOVOTEL SILOM 
SOUTH SEA
4
28990003699000
ASIA BANGKOK
DESTINATION PATONG
429990003799000
MONTIEN RIVERSIDE
THE KEE RESORT
5
4
30990003899000
MONTIEN BKK
SWISSOTEL
430990003899000
MONTIEN BKK
MILLENIUM
4
5
31490003999000
MONTIEN RIVERSIDE
MILLENIUM
531490003999000
RAMADA PLAZA
DESTINATION PATONG
5
4
31990004299000
RAMADA PLAZA
THAVORN BEACH
5
32990004499000
RAMADA PLAZA
HILTON HKT
533990004599000
PULLMAN
HILTON HKT
534990004799000
PLAZA ATHENEE
HILTON HKT
535990004999000
LE BUA
HILTON HKT
536990005099000
ROYAL ORCHID SHERATON
LE MERDIEN
537990005299000
PLAZA ATHENEE
LE MERDIEN
537990005299000
LE MERDIEN
LE MERDIEN
538990005599000
 
گشت های تور بانکوک پوکت شامل:
2
گشت در بانکوک شامل گشت شهري و گشت معبد+2وعده غذا در بانکوک در رستوران ايراني +1گشت شهري در پوکت
 

 

تور تايلند (تور بانكوک 7شب با پرواز ماهان)

رفت تا تاريخ 17 مهر از مبالغ زير 10% كسر ميگردد.

اعتبار از  5مهر تا 03 آبان 92

خدمات تور بانکوک : بليط رفت و برگشت با پرواز ماهان ایر ، 7شب اقامت در هتل با صبحانه، ترانسفر فرودگاهي، راهنماي فارسي زبان، گشت، يك سيم كارت به ازاء هر اتاق، 2وعده غذا در رستوران ايراني
هتلدرجه هتلهرنفر دراتاق دوتختههرنفرسينگل
**I-RESIDENCE
3
1799000
2199000
**FORUM PARK
3
1899000
2299000
**CHAYDON
3
1899000
2299000
**IBIS SATHORN
3
1949000
2399000
*FIRST
3
1999000
2499000
*BANGKOK PALACE
4
2049000
2599000
**ALL SEASON SIAM420990002699000
**ASIA BKK
4
2199000
2799000
**EASTIN421990002799000
*INDIRA REGENT
4
22490002899000
**TAWANA RAMADA
4
2299000
2999000
**MONTIEN BKK
4
2399000
3199000
**MONTIEN RIVERSIDE
5
2399000
3199000
*SWISSOTEL LE CONCORDE
5
2499000
3499000
*BAIYOKE SKY425990003699000
**RAMADA PLAZA
5
2699000
3799000
**PULLMAN BANGKOK
5
2799000
3999000
**PLAZA ATHENEE
5
2899000
4299000
**ROYAL ORCHID SHERATON
5
28990004299000
**LEBUA
5
3099000
4599000
**DUSIT THANI
5
31990004799000
**LE MERDIEN532990005999000

هتلهاي داراي يك ستاره * : داراي يك گشت معبد+ يك گشت شهري + 1وعده غذا در رستوران ايراني

هتلهاي داراي دوستاره **: داراي يك گشت معبد+ يك گشت شهري


 

 
تور 4شب بانكوک + 3 شب كرابی با پرواز ماهان
اعتبار از 5 مهر تا 3 آبان ماه 92
خدمات تور بانکوک کرابی : بليط رفت وبرگشت، ويزا، ترانسفر فرودگاهي ، 7شب اقامت در هتل با صبحانه، 2گشت در بانکوک، راهنما ، سيم كارت اعتباري تايلند (هراتاق)، بليط داخلي بانكوك- كرابي-بانکوک ،بيمه
هتل
درجه
هرنفر دراتاق دوتخته
يك نفر
MA HOTEL
TIPA RESORT
4
2699000
3299000
ASIA BANGKOK
AO NANG CLIFF BEACH
4
2899000
3599000
MONTIEN BANGKOK
P.P ERAWAN PALM RESORT
4
2999000
3799000
EASTIN
MERCURE KRABI
43299000
4299000
PLAZA ATHENEE
SHERATON KRABI
535990004999000
 

گشت ها شامل: 2 گشت بانكوك شامل گشت شهري و گشت معبد


 
تور 4شب بانكوک + 3 شب هوآهین با پرواز ماهان
اعتبار  از 5مهر تا 3 آبان ماه 92
خدمات تور بانکوک هوآهین : بليط رفت وبرگشت، ويزا، ترانسفر فرودگاهي ، 7شب اقامت در هتل با صبحانه، 2گشت در بانکوک، 2 وعده غذا در رستوران ايراني، راهنما ، سيم كارت اعتباري تايلند (هراتاق)، ترانسفر زمینی بین بانکوک و هوآهین و بالعکس ، بيمه
هتل
درجه
هرنفر دراتاق دوتخته
يك نفر
IBIS SATHORN
IBIS HUAHIN
3
2399000
3299000
CHAYDON
CITY BEACH
3
2449000
3399000
ASIA BANGKOK
KOR SOR
4
2499000
3499000
MONTIEN BANGKOK
CHOM VIEW
4
2599000
3799000
MONTIEN BANGKOK
GOLDEN TULIP
4
2799000
4199000
RAMADA PLAZA
AMARI HUAHIN
529990004399000
PLAZA ATHENE
HILTON HUAHIN
533990005399000
LEMERDIEN
PUTAHRACSA
535990005699000
 

گشت ها شامل: 2 گشت بانكوك شامل گشت شهري و گشت معبد
 

گرجستان در یک نگاه کوتاه

قلعه خرتويسي گرجستان

 

قلعه خرتويسي گرجستانKhertvisi Fortress در روستاي خرتويسي در قرن ۲ پيش از ميلاد براي در امان ماندن از جنگها ساخته شده است .قلعه جديد در قرن ۳ ميلادي بازسازي شده است

صومعه ساپارا گرجستانSapara Monastery ۱۰ تا ۱۲ كيلومتر بيرون از شهر و بر فراز كوهها ساخته شده است .مربوط به قرن دهم است .

 

صومعه ساپارا  گرجستان

 

بار پریوت باتومییکی از مراکز تفریحی باتومی می باشد که محلی برای گذراندن وقت خود همراه با شادی و تفریحی می باشد

بار پریوت باتومی

سالن موسیقی ایارا باتومیگرجستان کشوری است که المپیک و مراسم اصلی مانند اپرا ، مراسم جایزه های فیلم معروف در گرجستان برگزار می شود که سالن های بزرگ برای برگزاری این مراسم ها باید در نظر داشت که در باتومی قرار دارد سالن موسیقی ایارا یکی از بزرگترین سالن های موسیقی باتومی می باشد

 

سالن موسیقی ایارا باتومی

میدان اوروپاس باتومی این میدان پهن و عریض، میدان مرکزی و اصلی باتومی به حساب می‌آید و از جمله خصوصیات آن می‌توان به فضاهای اختصاص یافته به فعالیت‌های ورزشی و همچنین فواره‌های موزیکالش اشاره کرد. بر فراز میدان یک یادبود برجسته - وبلند!- از مدئا، کسی که باعث شد تا گرجستان به اروپا نزدیک شود وجود دارد که در سال ٢٠٠٧، شهردار باتومی از آن پرده‌برداری کرد. این یادبود که به هزینه‌ی دولت ساخته شده، یک مجسمه‌ی مدئا بر روی یک سکوی بلند است. ساخت آن حدود یک میلیون لاریِ گرجستان هزینه داشته و نام سازنده‌ی آن ، داویت خمالادزه

میدان اوروپاس  باتومی

 

روستاي مورغملي گرجستانروستاي مورغملي گرجستان هم یکی از ازچها روستا می باشد که در منطقه اوشگولی است

 

روستاي مورغملي گرجستان

روستاي چاژاشي گرجستانروستاي چاژاشي گرجستان هم یکی از ازچها روستا می باشد که در منطقه اوشگولی می باشد. روستاي چويبيانيروستاي چويبياني گرجستان یکی از چهار روستای منطقه اشگولی می باشد و بسیار زیبا و بسیار مردم خونگرم و مهمان نواز دارد.

روستاي ژيبياني گرجستانروستاي ژيبياني گرجستان یکی از چها ر روستای منطقه اوشگولی است بسیار زیبا است.

روستاي چاژاشي گرجستان

 

اورمو گولو  urmu gölü

 

یادیمدادیر اورمو گولو           اطرافیندا گول سونبولو

چرچیونده چیچیک غونچا        آغ اینجیدن اینجه بوخچا

اوزور اوزده سونا باشلار       سوینه باجی قارداشلار

گونش گولور یاناغیندان           بولوت سوینج دوداغیندا

هرکس پایین دوز پایلاشیر       گولور چیمن گولور چاییر

آجی چای دا-جیغاتی دا            مددیم- مددیم آخیر اوردا

شاه دارمارلار اوره گیمه        قان گتیریر جان اویمه

نه بیلیم کی بیرگون اللر         سوزالماغین سوه جکلر

شه شه رگین کسه- کسه         قوروماغان چوخ تله سه

توپراقیمین اوزوک قاشی        ائله اولدو قان گوز یاشی

هوسکارلار پستکارلار           پیس فیکیرلر یا به عارلار

سوینرلر قورویاسان        یورت داغیلا لاپ- لاپ آسان

اولادلارین قاچقینلاشا      دای قونمویا ککلیک داشا

سن نگینی توزلویالار            ساویرماغا سازلییالار

دوزون دولا ال گوزونه          کویر گله گول دوزونه

گاه اویاندا دلی طوفان            دوز قوملاخدان کوتو قالخان

یوردو باسا کویرلیغه             محتاج قالاخ کال ایگدی یه

خام هوسلر کوتو سسلر          یورتددان نه واخت بس کسیلر

آمیر سویر قوروماغین           اوزه چیخا دره داغین

آما سنین ایگیتلرین               زرتشتدان اویوتلرین

بله راحات اویومازلار           قورشاق اوسته قیلینج باغلار

قاچاق نبی یا کاظیم خان         اولار اوندا اردو ییغان

هم کوراوغلو ستارخانین         قارا پاپاق افشارلارین

یورتدا بوتون ایگیت -ارلر       ظولمه قارشی عصیان ائدر

نه قدر کی آزالیبسان             اینجه لیبسن سوزالیبسان

آغلاماقلا دولدورماریق           بیر آغلادیب دولدوراریق

بودور ائلین جسارتی              ایتیرمزلر قان غیرتی

گلین گیدک آغلاداق بیز          گوتو فیکیر باغلاداق بیز

اورمو گولون دولدوراغین       ظولمون قولون سیندیراغین

یامان گونده خان آرازیم          دایاغ گلر یایدا - یازیم

 

کتیبه شاه عباس در قلعه ی ماکو

متن اصلی کتیبه شاه عباس در قلعه قبان شهرستان ماکو

   این قلــعه كه اسم او قیان  بود        ضــرب المثل جهانیان بود 

   عبــاس شـه آنکـه دولت و فر      هـر روز ز روز او فـزون بـود

     فرمـود خـرابـی ایــن مکــــان را     چــون خـانه مکر مفسدان بود 

 بـاغـات و قــلاع کـــوه صحرا    در عرض دو ماه بی نشان بود

   از ضـربـت تیشـه دار گرون        سنگش به همه طرف پران بود 

  از پیر خرد  سئوال  کردم             تـاریـخ غنـب بــرای آن بــود

 هـر کـار که کـرد اکبـرازصـدق     چون نقش به سنگ در جهان بود 

کلمه ی غنب باحساب ابجد 1052 تاریخ ویرانی قلعه (دوره ی حکومت شاه عباس ثانی ) می باشد .

ماکو

معرفي شهرستان ماكو:

شهرستان ماكو از لحاظ جغرافيائي و تاريخي:

شهرستان ماكو در گوشه شمال غربي  ايران ( استان آذربايجان  غربي ) قرار گرفته  كه از شمال به رودخانه  قره  سو و كشور تركيه ، از شرق  به  رودخانه  ارس  و جمهوري  آذربايجان  ( خود  مختاري  نخجوان  ) و از مغرب به جمهوري  تركيه  و از جنوب به شهرتان  خوي  محدود است .

شهر ماكو در دره اي بنا شده كه رودخانه زنگمار از آن مي گذرد و شهر را به دو بخش شمالي و جنوبي تقسيم مي كند. قسمت جنوبي شهر در دامنه كوه سبد قرار گرفته و آبادي چنداني ندارد ولي بخش شمالي آن آبادتر و بزرگتر است .


« نمائی از كوه قيه ماکو بعد از بارندگی »

 

اين شهر از لحاظ طبيعي موقعيت خاصي دارد. شهر از طرف شمال و جنوب كوهستاني است و از جانب غرب و شرق به جلگه هاي قلعه درسي و چاي باسار منتهي مي گردد. يكي از تخته سنگهاي بسيار بزرگ كه بخشي از ديواره سنگي كوه ساري قيه است جدا قيه نام دارد.

تاريخچه ماكو :

قديمي ترين ابنيه تاريخي ماكو به دوره اورارتو يا خالدها مربوط است اطاقهاي سنگي در دهات سنگر (بين ماكو و بازرگان ) چيركندي از روستاهاي ييلاقي دهستان چاي باسار و دليك داش سيه چشمه و شدي ارس ، كنار پلدشت و كشف كتيبه هايي به خط ميخي در قراء بسطام و اطراف بازرگان و حفريات و كشفيات هيئت آلماني درده بسطام و خوانده شدن كتيبه هاي ميخي توسط باستان شناسان ايراني و خارجي و نوشته هاي مورخين قديم و جديد چون موسي خورن (ارمني) و ب.ب پيوتروفسكي (روسي) ثابت مي كند كه سكنه اوليه شهرستان ماكو اورارتوها بودند. شهر بزرگ آنان به نام روسا در نزديكي قريه بسطام بنا گرديده بود.

پس از آنكه ارامنه به حكومت اورارتوها خاتمه دادند بر متصرفات آنها مسلط شدند. طبيعي است كه منطقه ماكو نيز ضميمه حكومت ارمنستان گرديد آثار كليساهاي قديمي مخصوصاً كليساي طاطاوس و خرابه شهرهايي به نام آرتازيا ، آرتز و آرشاكاوان ( يا خاور زمين به قول اكراد طايفه ساكان ) در ناحيه دامبات و آرماوير Armavir كنار رود ارس تسلط و نفوذ ارامنه را در اين منطقه روشن مي سازد.

در سال ( 694 هـ . ش ) اسقف زاكاريا و پطرس برادرش حكومت سياسي و مذهبي آرتاز را به دست آوردند. با صرف هزينه بسيار قلعه ماكو را كه محل اقامت آنان بود استحكام بخشيدند و راههاي كاروان و پل هايي در مسير راه ساختند و آنرا بصورت راهي تجاري و سوق الجيشي در آورده كه موقعيت ماكو و استحكامات تدافعي آن باعث تعجب بينندگان آن مي شد.

شاهزادگان ارمني آرتاز بيش از يكصد سال با اتكا به استحكامات قلعه ماكو و مهارت در دفاع ، كليه حملات مهاجمين به اين منطقه را يكي پس از ديگري دفع كردندو حتي تيمور لنگ نيز نتوانست آنجا را تصرف كند.

اسقف زاكاريا نه تنها راههاي اطراف ماكو را مرمت كرد بلكه چهار پل با طاقهاي قوسي روي رودخانه ماكو (زنگمار ) ساخت .

بعد از تيمور ، قره قويونلوها بر آذربايجان مسلط شدند. قرايوسف در سال 785 هـ . ش ماكو را فتح كرد . هميشه در بين امراي قره قويونلوها منازعه بود تا اينكه شاه اسماعيل صفوي در چند جنگ الوند ميرزا و سلطان مراد ميرزا بازماندگان سلسله آق قويونلو را مغلوب و سلسله مزبور را منقرض و سلسله مقتدر صفوي را تأسيس كرد . در زمان اين پادشاه جوان بود كه سلطان سليم ( سلطان عثماني ) پس از قتل شيعيان آسياي صغير با لشكر جرار كه مسلح به سلاح آتشين بودند به قصد تصرف آذربايجان و برانداختن سلطنت شيعي مذهب صفوي وارد دشت چالدران شد . نبرد چالدران با وجود فداكاريها و شجاعت شخص شاه اسمعيل و سرداران نامي او و سپاهيان قزلباش به نفع وي تمام نشد شاه اسماعيل همواره از اين ماجرا دل شكسته بود و كسي خنده او را نديد.

بالاخره قلعه ماكو را بعد از مدتها طبق دستور دربار شاه عباس ثاني خراب كردند و كتيبه اي در اين مورد در روي صخره نقش بست كه با اين بيت شروع مي شود.

اين قلعه كه قلعه قابان بود                                 ضرب المثل جهانيان بود ......

حكومت ماكو در دوره زنديه و قاجاريه در دست ايل بيات بود. ايل بيات تيره اي از ايل قره قويونلو بود كه مسكن اصلي آنان شرق آناتولي بود و در ركاب قره قويونلوها وارد ايران شدند.

وجه تسميه ماكو :

در مورد وجه تسميه ماكو حدس و گمانهاي زيادي زده شده كه مبناي درستي ندارند ، ارامنه مدعي هستند ماكو در اصل ماكي يا مكي به معني آغل (مرتع گوسفند ) بوده برخي مانند ياقوت حموي عقيده دارند ماكو محل زندگي روحانيون زردشتي بوده است لذا در اصل ماگوش نام داشته كه به مرور ايام ماكو شده است . اسم ماكو را آرتاز ، شاوارشان ، قلعه قبان ، نيز گفته اند . به نظر مينورسكي محقق معروف روسي ماكو از تركيب ماه و كوه تشكيل شده و مي تواند مادكو باشد ( به معناي كوه ماد ) .

آثار باستاني شهرستان ماكو

1 ـ كليساي  طاطاووس در ده قره كليسا بخش سيه چشمه

2 ـ تپه ما قبل  تاريخ خليل آباد در 300 متري شوط

3 ـ كليساي عظيم سنت استپاسن در دره شام ارسكنار

4 ـ معبد سنگي در ده شدي دشت زنگنه

5 ـ برج و بارو و كتيبه در ، ساري قيه و در صخره ماكو

6 ـ خرابه هاي تعدادي كليساهاي ارمني در دهات مختلف

7 ـ آثار تاريخي شهر دامبات

8 ـ خرابه هاي قديمي گزلو در ده مخند

9 ـ آثار و علايم منقوش در سنگ در ده قزلجه قلعه دهستان قره قويون

10 ـ دالانها و غارهاي زيرزمين در اطراف آرارات

11 ـ شهر روسا يا قلعه جم خور در ده بسطام چاي پارا

12 ـ اطاق سنگي در ده چيره كندي چاي پارا

13 ـ گورستان تاريخی  پير احمد كندي در دهات آواجيق

14 ـ پل بشگوز در نزديك شهر ماكو

15 ـ خرابه هاي سه گوش در ده قزلداغ

16 ـ اطاق سنگي در ده دليك داش

17 ـ كليساي زور زور در ده بارون

18 ـ ديري متعلق به فرقه دمينكن در پاي كوه قيه

19 ـ اطاق سنگي در ده سنگر

20 ـ كليساي مريم ننه در شمال شهر ماكو

21 ـ بناي باشكوه كلاه فرنگي در بيمارستان ماكو

22 ـ كاخ باغچه جوق : در شش كيلومتري ماكو در روستائی  به همين نام واقع است كه ساختمان آن در زمان تيمور پاشاخان شروع و در زمان حكومت فرزندش  مرتضي  قلي خان اقبال السلطنه ( سردار ماكو ) به اتمام رسيده و محل سكونت ييلاقي آن بود ( جوق در زبان ارمني يعني ده ) در ساختمان كاخ معماران  ايراني و مهندسان  روسي و اروپايي به اتفاق كار كرده اند و هيئت كاخ تلفيقي از معماري شرق و غرب است . گچ بري ساختمان توسط اساتيد ايراني انجام پذيرفته. آئينه كاري و گچ بري ساختمان در سطح عالي است در بالاي عمارت دور تا دور گلدانها و مجسمه ها وجود دارد كه اغلب جاي گل و چراغ است .


« نماهايی از كاخ باغچه جوق »

 پايه ستونها و گلدانها از سنگ خارا است و خوب حجاري شده است . اولين گرامافوني كه به ايران وارد شده در اين عمارت به چشم مي خورد كه طول بوق آن 60 سانتيمتر و ارتفاع پايه اش بيش از يك متر است پرده هاي زربفت ، مبلهاي بي نظير ، تخت خوابهاي متعدد با تشكهاي پر قو ، كاغذ ديواري ها و رنگ آميزي سالنها و نقاشي سقف اطاقها ، ظروف چيني اعلا و لوسترهاي كريستال ، فضاي حياط با گلكاري و درختان ميوه و اشجار زينتي و حوض هاي وسيع بازديد كنندگان را به ياد كاخهاي افسانه اي مي اندازد.

 

نتایج جنگ چالدران

 

نتایج جنگ چالدران

جدا شدن مناطقی نظیر : دیاربکر ، مرعش ، البستان از تصرف صفویان و ضمیمه شدن به امپراطوری عثمانی
2 . لشکر عثمانی به فرماندهی سنان پاشا علاالدوله ذوالقدر را در نزدیکی مرعش شکست داد و و کشت و بدین ترتیب عمر سلسله ذوالقدر مرعش و البستان به سر آمد و آن نواحی جزء قلمرو عثمانی شد 0
3. شکست شاه اسماعیل در این جنگ بر رفتار او در اداره امور دولت و روابط او با امرای قزبالش و نیز در روابط عناصر حکومتی ایران و عثمانی تاثیر گذاشت 0
4. نبرد چالدران ایمان اسماعیل را مبنی بر شکست ناپذیری اش از بین برد ( از سال 905 ه 0ق تا 920 ه 0 ق اسماعیل همیشه در جنگها با وجود سپاه اندک پیروز شده بود ) و تاثیر عمیقی بر اخلاق و رفتار او گذاشت 0
5. شکست چالدران خود پرستی و تکبر شاه اسماعیل را به افسردگی بدل ساخت ، پوشیدن لباس و عمامه سیاه و گرفتن پرچمهای سیاه نمونه ای از این تغییر خلق در شاه اسماعیل اول می باشد 0
6. پس از جنگ چالدران ، اسماعیل اعتبار الهی _ مذهبی خود را ازدست داد تا جایی که این امر موجب درگیری در میان گروههای حامی اوشد 0
7. ملل اروپایی از گسترش قدرت عثمانی در هراس بودند برای آنها آنان را با صفویه درگیر کنند دست به اقداماتی زدند ، اعزام سفرا و نمایندگان به دربار صفوی از این قبیل اقدامات بود 0
8. نافرمانی امراء و فرماندهان در نواحی مختلف از قبیل امیر خان موصّلوکه نایب السلطنه تهماسب میرزا در خراسان بود ، عبیدالله خان فرمانروای ازبک به خراسان حمله کرد 0
9. بی اعتنایی شاه اسماعیل پس از جنگ چالدران نسبت به اداره امور کشور سبب نا امنیها و شورشهای داخلی گردید 0 درگیریهایی که میان قبایل مختلف قزبالش روی داد نمونه ای از این نا امنیهای داخلی بوده است 0




صفویه


فرهنگ

اقتصاد

مذهب

نیروی نظامی

تصوف

پادشاهان عهد صفوی:
شاه اسماعیل اول شاه طهماسب اول شاه اسماعیل دوم سلطان محمد خدابنده شاه عباس اول شاه صفی اول شاه عباس دوم شاه سلیمان شاه سلطان حسین شاه طهماسب دوم شاه عباس سوم



‌فهرست پیامدهای سیاسی

1. کاهش قلمرو حکومت صفوی
2. شکسته شدن عظمت و شوکت امپراطوری صفویه .
3. شکست یک دولت شیعی در برابر دولت سنی مذهبی .
4. شکست چالدران موجب تضعیف روحیهُ نظامی قزلباشها وتقویت روحیهُ نظامی ینی چریها گردید

‌فهرست پیامدهای اجتماعی

1.شروع آشوبها وناامنیها در کشور
2. کاهش قدرت ونفوذ شاه در جامعه
3. به وجود آمدن اختلافاات روحی ورفتاری در شاه اسماعیل .
4. بی اعتنایی شاه اسماعیل به امور اجتماعی .
5. بی توجهی وبی اعتنایی مردم نسبت به قوانین حاکم



جنگ چالدران میان ایران و عثمانی چگونه آغاز شد و نتیجه آن چه بود؟

 

تاریخ - تاریخ ایرانی نوشت: در روز ۳۱ مرداد ۸۹۳ هجری شمسی برابر با ۱۵۱۴ میلادی میان ایران و عثمانی جنگی درگرفت که بعد‌ها به چنگ چالدران مشهور شد. جنگ چالدران که از آن با عنوان مهم‌ترین جنگ پارتیزانی تاریخ ایران یاد می‌شود، در محلی به همین نام در شمال آذربایجان غربی در ۲۰ کیلومتری شهر خوی  از توابع ماکو میان قوای ارتش نوین عثمانی و سپاهیان سنتی شمال‌غرب کشور به وقوع پیوست و در نتیجه آن بخش‌هایی از شمال غربی ایران از جمله همدان، آذربایجان و کردستان شامل مناطقی چون دیاربکر، مرعش و البستان از تصرف صفویان خارج و به امپراطوری عثمانی پیوست.

صفویان با حمایت قبایل پیرو خود، قزلباش‌ها توانسته بودند حکومت صفوی را در ایران پایه‌گذاری کنند و شاه اسماعیل حکومت خویش را در اوج قدرت می‌دید. در پی فشارهای عقیدتی بر علویان در امپراتوری عثمانی، صفویان با جمع‌آوری و پناه دادن به آن‌ها و به ویژه نیروهای نظامی ورزیده عثمانی موسوم به ینی‌چری، سپاهی قوی‌تر از ینی‌چری عثمانی تشکیل دادند.

قدرت گرفتن یک دولت قدرتمند شیعه در ایران، امپراتوری تازه‌کار عثمانی را که قصد حمله نهایی جهت تصرف اروپا را داشت از طرف مرزهای شرقی نگران ساخت، آنچنان که برخی می‌گویند نگرانی عثمانی‌ها از آن رو بود که پیش‌بینی می‌کردند شاه اسماعیل با ادامه روندی که طی می‌کرد، به قدرتی فرا‌تر از تیمور دست یابد و با گسترش تشیع صفوی، امپراتوری آنان را به نابودی بکشاند. اینچنین بود که عثمانی انگیزه لازم برای یک رویارویی سرنوشت‌ساز و محتوم را در خود دید و به سوی ایران لشگر کشید.

 اما در جریان شکل‌گیری این نبرد سرنوشت‌ساز دلایل دیگری هم وجود داشت که به تسریع تهاجم عثمانی به خاک ایران انجامید. در‌‌ همان سال‌ها بود که پس از مرگ سلطان بایزید، پسر عموی سلطان سلیم عثمانی بنام بایزید دوم ادعای خلافت کرد اما چون قدرتی نداشت برای کسب اعتبار و قدرت به دربار شاه اسماعیل صفوی پناهنده و در ارومیه و تبریز ساکن شد. شاه اسماعیل با پناه دادن به پسر عموی مدعی و رقیب سلطان سلیم اول، درخواست سلیم برای استرداد بایزید دوم را خلاف جوانمردی اعلام کرد.

 سلطان سلیم که آن زمان یکی از مقتدر‌ترین و فاتح‌ترین سلاطین آل عثمانی به شمار می‌آمد پناهنده شدن پسر عموی خود به ایران و عدم قبول درخواست استرداد وی از سوی شاه اسماعیل را بهانه کرد و پس از آنکه شاه اسماعیل با پادشاه مجارستان و مصر متحد شد و قصد حمله به عثمانی را در سر پروراند، به فکر مقابله با او افتاد.

 همزمان با این تحولات شاه‌قلی خلیفه شاه اسماعیل و رئیس ایل تکلو در آسیای صغیر بیش از پانزده‌هزار تن از اهالی سنی آنجا را قتل‌عام و اموال آن‌ها را غارت کرد. محمدخان استاجلو حاکم دیار بکر از دیگر خلیفه‌های شاه اسماعیل نیز با فرستادن نامه تهدیدآمیز و یک قبضه شمشیر و یک دست لباس زنانه سلطان سلیم را ترغیب به جنگ کرد. وی در این نامه نوشته بود اگر به جنگ می‌آیی شمشیر بر کمر بند وگرنه ملبس به لباس زنانه شو و بعد از این مردی بر زبان جاری نساز.

 نورعلی خلیفه حاکم ارزنجان و رئیس و افراد سلسله ذوالقدر در آناتولی نیز از مریدان شیخ اسماعیل بودند. بدین ترتیب اگر سلطان سلیم دیر می‌جنبید قطعاً بساط حکومت عثمانی بزودی برچیده می‌شد. اما سلطان بزرگ عثمانی کلیه صفویان آناتولی را شناسایی کرده، سپس به سر آن‌ها تاخته بیش از چهل هزار تن از آنان را به هلاکت رساند و آنهایی که گناه‌شان ثابت نشده بود را داغ می‌کند تا قابل شناسایی باشند. بعد از آن سلطان سلیم عازم تبریز پایتخت صفویه شد.

 سلطان سلیم با سپاهی که تعداد آن را در حدود ۱۰۰ هزار نفر تخمین زده‌اند راهی ایران شد تا اینکه در اول رجب ۹۲۰ قمری (مرداد ۸۹۳) به دشت چالدران در شمال غربی خوی رسید و در آنجا اردو زد. موقعیت سوق‌الجیشی منطقه چالدران و عدم رویارویی با متجاوزان در دشت باز از مزیت سپاه ایرانیان بود. خبر ورود سلطان سلیم به ایران، در همدان به گوش شاه اسماعیل رسید، او که از این عمل ناجوانمردانه سلطان سلیم خشمگین شده بود به سرعت خود را به تبریز رساند و از عشایر منطقه تبریز - ارومیه کمک خواست، تجهیزات نظامی قوای ایران در این جنگ عبارت از ده‌هزار کلاه خود و زره آهنی و ۷۵۰ عدد خفتان - ۱۵ هزار شمشیر و ۳۲ هزار عدد نیزه و ۷۰۰۰ تبرزین و ۵۰۰ تفنگ بودند.

 پیش از آغاز نبرد، شاه اسماعیل و فرماندهان سپاه برای تعیین استراتژی نبرد تشکیل جلسه دادند. نورعلی خلیفه و محمدخان استاجلو به دلیل آشنایی قبلی که از روش‌های جنگی عثمانیان و قدرت ویرانگر توپخانه داشتند پیشنهاد کردند که قبل از آنکه دشمن موفق به تکمیل آرایش دفاعی خود شود حمله را از پشت به آن‌ها آغاز کنند. این نظر کاملاً منطقی با مخالفت شاه اسماعیل و دورمیش‌خان استاجلو مواجه شد که البته نتیجه آن شکستی سخت و تلخ بود.

 شاه اسماعیل به عثمانیان فرصت داد تا آرایش دفاعی خود را کامل کنند. دوازده هزار ینی‌چری مسلح به شمخال در پشت زنجیره‌ای از توپ‌ها قرار گرفتند. مانعی که به صورت سدی نفوذناپذیر در مقابل سپاه ایران که بیشتر سواره نظام بودند قرار گرفت. با شروع جنگ جناح راست سپاه ایران جناح چپ عثمانیان را در هم کوبید و فرمانده آن‌ها حسن پاشا نیز کشته شد. صلابت نخستین یورش سپاه ایران به حدی بود که سلطان سلیم لحظاتی پس از شروع درگیری به گمان اینکه کارش با شکستی برق‌آسا به اتمام رسیده در پی گریز از معرکه بود. کثرت سپاه عثمانیان و محدودیت فضای نبرد به حدی بود که سپاهیان سلطان سلیم برای رویارویی با ایرانیان پشت نیروهای خود مدت‌ها به انتظار می‌ایستادند.

 در نواحی مورد حمله سپاهیان عثمانی، فرماندهان محلی قزلباش دست به مقاومت جانانه‌ای زده و باعث کشتار زیاد و عقب‌نشینی قشون عثمانی شدند و عشایر منطقه به کمک قوای دولتی ایران شتافتند، دلیل کمی شمار سپاهیان ایران در این جنگ به این خاطر دانسته شده که بیشتر آنان در خراسان بودند تا از یورش غافلگیرانهٔ عبیدالله‌خان ازبک جلوگیری کنند. دو هزار سرباز قزلباش در مقابل ستون ۲۵ هزار نفری قوای ینی‌چری مدت ۱۲ روز مقاومت کردند اما با شروع به کار توپ‌ها نتیجه جنگ به سرعت به نفع عثمانیان تغییر کرد. با به کارافتادن توپ‌ها و کثرت نیروهای مهاجم نتیجه جنگ به سرعت به نفع عثمانی‌ها تغییر کرد. استفاده از توپخانه برای ایرانیان مصیبت‌بار بود. بسیاری از سپاهیان ایران و بسیاری از فرماندهان و صاحبان مناصب که همراه با شاه اسماعیل و سربازان در عدم عبور دشمن و ورود آنان به وطن تا پای جان هم قسم شده بودند در معرکه کشته شدند.

 با ادامه حملات توپخانه عثمانی ارتش خسته ایران چون دیواری محکم ایستاده بودند و رفته رفته از کشته‌ها، پشته‌ها ایجاد می‌شد. سلطان سلیم فریاد می‌کشید هر چه عجم بکشید، ثواب بیشتری خواهید برد. شیخ محمدحسن شبستری از روحانیون معروف آن زمان که می‌دانست با قتل و یا دستگیر شدن شاه اسماعیل، ممکن است سراسر ایران تسلیم سلطان سلیم شوند، بنابراین قرآن بدست به پیش شاه اسماعیل رفت و فریاد زد که «ای پادشاه شیعیان تو را به این قرآن سوگند می‌دهیم تا دست از جنگ برداری و بروی، چون صلاح مملکت در این است.» شاه اسماعیل نیز که به‌رغم اصرار سالاران و عالمان همراه پس از خود دو فرمانده را به جانشینی‌اش انتخاب کرده و عازم جنگ شده بود در میدان نبرد با سوگند دادنش توسط شیخ شبستری و با فداکاری چند قزلباش به همراه ۸۵ نفر باقیمانده از کل ارتش ایران جان سالم از معرکه به در برد. تلفات طرفین در جنگ چالدران اینگونه بود که ۲۷۶۵۴ هزار تن از ایران و ۴ هزار نفر از سپاه عثمانی کشته شدند.

 سلطان سلیم پس از عقب‌نشینی سپاه صفوی که به بهای کشته شدن بیش از چهارهزار نیروی عثمانی و از بین رفتن بخشی از توپخانه آن به دست آمد به دلیل ترس از وجود تله به تعقیب سپاه ایران نپرداخت و تنها چند روز بعد به تبریز وارد شد. سپاه عثمانی شهر تبریز را تصرف کرد اما چندی بعد به دلیل کمبود آذوقه مجبور به بازگشت شد.

 نخستین نتیجه جنگ چالدران جدا شدن مناطق کردستان باختری شامل کردستان ترکیه، کردستان عراق و کردستان سوریه کنونی از ایران بود. مناطق دیگری شامل آذربایجان و تمام کردستان تا همدان نیز در جریان این جنگ از ایران جدا شد و به دست عثمانی افتاد اما چند سال بعد شاه‌عباس صفوی توانست بخشی از مناطق کردستان را با جنگ پس بگیرد.

 منابع:

نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسلام، فریدون اسلام‌نیا، انتشارات سمت

تاریخ تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایران در دوران صفویه، عباسقلی غفاری‌فرد

 /

فتحعلیشاه در معاهده گلستان و ترکمنچای کاملا عاقلانه رفتار کرد *

 

نسيم بيداري: در کتاب‌های تاریخ رسمی نام فتحعلیشاه همواره با جبن، خیانت و زن‌بارگی مترادف بوده‌است. واگذاری مناطق شمال غرب ایران به روسیه نیز یکی از نقاط سیاه کارنامه وی به شمار می‌آید. تا به حال از خود پرسیده‌اید که اگر جای فتحعلیشاه بر تخت تکیه زده بودید، چه می‌کردید تا این سرزمین‌ها از ممالک محروسه ایران خارج نشود؟ آیا شما بهتر از فتحعلیشاه در این امر عمل می‌کردید؟ این پرسش‌ها را با صادق زیبا کلام استاد علوم سیاسی داشنگاه تهران مطرح کردیم. وی بر این باور است که فتحعلیشاه در معاهده گلستان و ترکمانچای کاملا عاقلانه رفتار کرده است وگرنه هر اقدام دیگری جز این موجب می‌شد که بخش‌هایی از خاک ایران از دست برود و تا تهران به تصرف رسو‌ها در بیاید ….. نویسنده کتاب سنت ومدرنیته تصریح دارد که نباید با یک نگاه ایدئولوژیک تاریخ را بررسی کرد و فتحعلیشاه را خائن دانست به عبارت بهتر خائن قلمداد کردن پادشاهان قاجار از یک نگاه ایدئولوژیک به تاریخ نشات می‌گیرد. …..

مصاحبه كننده: آقای دکتر نظر کلی در خصوص پادشاهان و رجال قاجار آنست که آنان مهمترین عامل عقب ماندگی ایران در قرن نوزدهم بوده اند. اما شما در کتاب «سنت و مدرنیته » خود که در خصوص ایران عصر قاجار است ،آنان را عامل وضعیت اسفبار ایران در عصر قاجارها نمی‌دانید. کمتر مورخ و صاحبنظری را می‌توان سراغ گرفت که با تفکرات شما موافق باشد حتی به نظر می‌رسد که شما دارید از فتحعلیشاه که در زمان وی 17 شهر ایران در منطقه قفقاز و اساسا کل سرزمین‌های قفقاز از ایران جدا شد و از طرفی قرار دادهای اسفبار و یک جانبه گلستان و ترکمانچای میان ایران وروسیه به امضارسید ،دفاع می‌کنید. این قراردادها آن قدرهابه زیان ایران و یک سویه بودند که قرارداد ترکمانچای اصلا وارد فرهنگ زبان فارسی شده و برای توصیف اسفبار بودن یک قرار داد می‌گوبند «صدر رحمت به قرار داد ترکمانچای» با این پیش فرض شما چگونه از فتحعلیشاه یا سایر پادشاهان قاجار دفاع می‌کنید؟

پاسخ: شما توجه کنید که کتاب سنت و مدرنیته از عملکرد فتحعلیشاه دفاع نمی‌کند. من اساسا از عملکرد پادشاهان قاجار دفاع نمی‌کنم. بحث بر سر چیز دیگری است. بحث من بر سر رویکرد یا خطای تاریخی ما می‌باشد.

مصاحبه كننده: من خواهش می‌کنم برای روشنتر شدن بحث بر رروی همان فتحعلیشاه و مشخصا عملکرد او و توافق نامه‌های ایران و روسیه متمرکز شویم.

پاسخ: ببینید تصویری که ما در تاریخ مان از فتحعلیشاه ساخته ایم،این است که او یک پادشاه پست ،ظالم ،زنباره ،ناآگاه ، بیسواد ، جاهل ، مال جمع کن ،بی‌لیاقت ،بی دین ،دهن بین و خلاصه مظهر همه صفات منفی بوده است.

مصاحبه كننده: آیا این درست نیست خود شما در کتابتان نوشته اید که فتحعلیشاه 200 بار ازدواج کرد و 170 دختر و پسر از این ازدواج‌ها داشته است خود شما نوشته‌اید که او هیچ تلاشی در جهت تغییر و اصلاحات نداشته است. شما از قول فریزر یک مستشرق انگلیسی که در زمان فتحعلیشاه به ایران آمده بود،نوشته اید که فتحعلیشاه به ایران مانند وطن خود که باید آن را دوست داشته باشد و حفظ کرده و ترقی دهد ،نمی‌نگریسته است بلکه به ایران مانند یک ملک استیجاری نگاه می‌کرده که مدت اجاره اش معلوم نیست از این رو بر خود فرض می‌داند تا زمانی که در راس قدرت است آن را غنیمت شمرده و به جمع آوری مال و اموال بپردازد یا اینکه در همان کتاب نوشته اید که وقتی یک اروپایی به دربار ایران آمده و بذر سیب زمینی می‌آورد (تا آن زمان سیب زمینی در ایران ناشناخته بود )و می‌گوید این را در ایران کشت کنید برای رفع قحطی خوبست. فتحعلیشاه می‌گوید اول پیشکش من را تعیین کنید. یا نوشته اید که اهالی منطقه ای به دربار می‌آیند و و از پادشاه کمک می‌خواهند که به ساختن سدی در منطقه اشان کمک کند تا از کم آبی نجات پیدا کنند. باز فتحعلیشاه می‌گوید که پیشکش من چقدر است برای موافقت به انجام آن کار . این‌ها همه مطالب کتاب شماست. یا باز در همان کتاب نوشته اید که وقتی سفیر انگلستان به دیدار پادشاه می‌آید فتحعلیشاه از وی می‌پرسد که که زمین را چقدر می‌بایستی بکنند تا برسند به ینگه دنیا (آمریکا )یعنی این آدم اینقدر نادان بوده است. اینها همه مطالب کتاب سنت و مدرنیته خودتان است بنابراین اگر مورخین و نویسندگان پادشاهان قاجار از جمله فتحعلیشاه را به فساد ،نادانی ،ظلم ، بی خبری ،پول پرستی و مال جمع کردن ،بدنبال پیشرفت و ترقی کشور نبودن و توسعه حرمسرا و عیشو عشرت متهم کنند خیلی هم بیراه نگفته اند.

پاسخ: بحث بر سر علت و معلول است. بحث بر سر ریشه‌یابی است. بحث بر سر ندیدن و نشناختن تاریخ ایران و عصر قاجار است. بحث بر سر نگاه ایدئولوژیک داشتتن به تاریخ است. بحث بر سر ندیدن و پی نبردن به خیلی از جنبه‌های دیگر جامعه ایران عصر قاجار می‌باشد .بحث بر سر نگاه یک سویه و عرض کردم نگاه سیاسی ،سیاست زده و ایدئولوژیک به تاریخ است. بحث بر سر ندیدن فتحعلیشاه و ندیدن همه ایران عصر قاجار است.

مصاحبه كننده: متوجه منظورتان نمی‌شوم دیگران چه چیزی را در مورد فتحعلیشاه و ایران عصر قاجار نمی‌بینند؟

پاسخ: ندیدن اینکه چه چیزی و کدامین دلایل باعث می‌شود که به عنوان مثال فتحعلیشاه 200 بار ازدواج کند؟ چرا او زیر بار امضا معاهده‌های گلستان و ترکمانچای رفت؟و اساسا ندیدن جامعه‌ای است که فتحعلیشاه در آن پادشاهی می‌کرده است .

مصاحبه كننده: چه چیزهایی را دیگران ندیده‌اند؟ چه نکاتی را دیگر مورخین و نویسندگان در مورد فتحعلیشاه از قلم انداخته‌اند؟

پاسخ: خیلی چیزها!

مصاحبه كننده: مثلا ؟

مثلا اینکه شما می‌فرمایید این آدم مظهر زنبارگی، جهالت و …بوده است. اما می‌دانید این آدم وقتی می‌میرد او را کجا دفن می‌کنند؟

مصاحبه كننده: نه متاسفانه !

پاسخ: خدمتتان عرض می‌کنم نزدیک‌ترین قبر به حضرت معصومه(س) قبر فتحعلیشاه است. همان کسی او را شما جرثومه فساد، بی‌دینی و خیانت تصور می‌فرمایید.

مصاحبه كننده: چون قدرت داشته و پادشاه بوده حتما به زور حکومت او را در آن مکان مقدس دفن کرده‌اند.

پاسخ: مابقی تاریختان هم همین طوری است. اولا اصلا به زور نبوده است. بلکه جنازه او با ابهت و با جمعیت از تهران به قم حمل شدو کل مملکت عزدارای کردند. بر جنازه او بزرگترین علما و روحانیون ایران نماز خواندند. ثانیا در هیچ کجا تاریخ ذکر نشده که مردم و علما مخالف دفن جنازه فتحعلیشاه در حرم حضرت معصومه بودند و چون زور علما و مراجع نمی‌رسید به عنوان اعتراض سکوت کردند و از منازلشان بیرون نیامدند بلکه تاریخ عکس اینها را می‌گوید . تاریخ می‌گوید که علما و مراجع نجف تسلیت گفتند. مردم سیاه پوشیده و عزاداری کردند. نه تنها هیچ اعتراضی نسبت به دفن فتحعلیشاه صورت نگرفت بلکه گروه گروه مردم تا ماه‌ها بعدش می‌آمدند به زیارت قبر شاه متوفی .

مصاحبه كننده: خب مردم از عملکرد او آگاهی نداشتند؟

پاسخ: یعنی چه؟ یعنی مردمی‌که هم عصر فتحعلیشاه بودند از عملکرد او آگاهی نداشتند. اما شما که 150 سال بعد از فتحعلیشاه دارید زندگی می‌کنید علم و اطلاع از عملکرد او پیدا کردید؟

مصاحبه كننده: ما در طول 150 سال به اسنادی دست پیدا کردیم که اطلاعات بیشتری در خصوص ایران عصر قاجار در اختیار ما قرار می‌دهد.

پاسخ: اینها همه‌اش کلیشه وشعار است.

مصاحبه كننده: یعنی قبول ندارید حجم اطلاعات و دانش ما امروز پیرامون عملکرد فتحعلیشاه بیشتر از 150 سال قبل است ؟

پاسخ: خیر قبول ندارم. این جوری نبوده که مردم در زمان فتحعلیشاه آگاهی نداشته اند وشما امروز آگاهی پیدا کردید. امکان دارده مشخصا به من بفرمایید در مورد فتحعلیشاه در این 150 سال چه اطلاعاتی به دست آوردید که مردم در زمان فتحعلیشاه از آن بی خبر بودند؟

مصاحبه كننده: یعنی شما پیشرفت تاریخ و افزایش آگاهی‌هایی ما را نسبت به 150 سال گذشته قبول ندارید ؟

پاسخ: اینها همه‌اش کلی گویی است وشعار. من از شما یک سوال ساده کردم شما می‌فرمایید. فتحعلیشاه جرثومه فساد و تباهی بوده است بنده می‌پرسم که پس چرا این جرثومه فساد و تباهی در مقدس ترین مکان در کشور بعد از مشهد دفن می‌شود. چرا همه بزرگان و مردم برایش عزدارای می‌کنند. شما که اینها را نمی‌دانستید، بجای رفتن بفکر که واقعا اگر فتحعلیشاه این قدر پست بوده چرا وقتی از دنیا می‌رود آن جوری مملکت برایش عزادار می‌شود؟ می‌روید به سراغ کلیشه بعدی . علم پیشرفت می‌کندو مردم آن زمان ناآگاه بودند نسبت به عملکرد فتحعلیشاه اما امروز آگاهی پیدا کردند. یعنی یک کلیشه به ظاهر قشنگ اما پوک و تو خالی را می‌گذارید جلوی من. معنی حرف شما این می‌شود که مردم در زمان فتحعلیشاه در مورد او خیلی چیزها را نمی‌دانستند، اما در طی این 150 سال بدلیل پیشرفت علم و تاریخ و آگاهی انسان‌ها اطلاعات و دانش بیشتری در مورد فتحعلیشاه پیدا کرده‌اند. بنابراین ما حق داریم که او را جرثومه فساد بدانیم. من از شما یک سوال کردم پرسیدم که شما در طی این قریب 170 سالی که از مرگ فتحعلیشاه می‌گذرد چه اطلاعات جدیدی را در مورد عملکرد یا سیاست‌های فتحعلیشاه کشف کرده‌اید یا در نتیجه تحقیق بدست آوردید که مردم و علما هم عصر فتحعلیشاه از آنها بی خبر بودند و بالطبع در نتیجه آگاهی‌های جدید شما رسیده‌اید به این نقطه که او جرثومه فساد است. اما مردم در آن زمان از این حقایق بی خبر بوده اند.

مصاحبه كننده: سوالات را متوجه می‌شوم اما این مستلزم مطالعه بر روی دوران فتحعلیشاه است.

ببینید خودتان را خسته نکنید. از روزیکه فتحعلیشاه فوت شد و او را بردند تا در حرم حضرت معصومه دفن کنند تا امروز نزدیک به 170 سال می‌گذرد ما یک نخود هم مطلب ودانش جدیدی پیدا نکرده‌ایم که بگوییم مردم در زمان فتحعلیشاه این را نمی‌دانستند و اگر هم می‌دانستند می‌ریختند و نمی‌گذاشتند جنازه پادشاه در جوار حضرت معصومه (س) دفن شود.

مصاحبه كننده: یعنی شما بر این باورید که معلومات ما در تیر 1392 نسبت به 170 سال قبل که فتحعلیشاه حکومت می‌کرده تغییری نکرده است ؟

پاسخ: قطعا. جان کلام هم اینجاست که ما امروز در مورد فتحعلیشاه همان را می‌دانیم که مردم 170 سال قبل می‌دانستند.

مصاحبه كننده: خب چرا 170 سال پیش او را جرثومه فساد نمی‌دانستند و در کنار حضرت معصومه دفن کردند. اما امروز او را جرثومه فساد می‌دانند؟

پاسخ: این سوال کلیدی است. این سوالی است که در حقیقت شما باید از خودتان بپرسید که چرا 170 سال پیش فتحعلیشاه را خائن نمی‌دانستند و بزرگترین علما بر جنازه‌اش نماز گذاردند و با سلام و صلوات و تکریم جنازه اش را در حرم حضرت معصومه (س)دفن کردند اما امروز همان آدم را جرثومه فساد می‌دانند. اولش گفتید که ما امروزه معلومات بیشتری نسبت به فتحعلیشاه پیدا کرده‌ایم . می‌پرسم که آن معلومات و دانش که پیدا کرده ایدچیست؟ در نهایت معلوم می‌شود که دانش و اطلاعاتی در کار نبوده که باعث این تغییر نگاه متضاد شود. خوب اگر اطلاعات جدید باعث تغییر این نگاه در مورد فتحعلیشاه نشده پس چی باعث این تغییر نگاه شده است؟

مصاحبه كننده: دقیقا سوال این است ؟

پاسخ: خیلی خیلی ساده و خلاصه خواسته باشم بگویم باید به این نکته اشاره کنم که آنچه تغییر کرده نگاه و جهان بینی ما به سوژه است. همان دوستان هرمنوتیک و نگاه‌های آدم‌های متفاوت سوژه و برداشت‌های متفاوت از سوژه همان داستان انگور و عنب است. نگاه آدم‌های امروز به همان سوژه با نگاه‌های آدم‌های 170 سال پیش فرق کرده است.

مصاحبه كننده: امکان دارد مشخص تر در مورد فتحعلیشاه توضیح بدهید؟

پاسخ: نگاه امروزی به پادشاه از جمله فتحعلیشاه آنست که پادشاه و شاهنشاهی مظهر ظلم ،شقاوت و فساد و تباهی است اما نگاه 170 سال پیش به پادشاه او را ظل السطان، مسئول جهاد در برابر کفار و منبع قدرت لایزال شرعی و عرفی می‌پنداشته اند. به همین خاطر وقتی که فوت شد بزرگترین علما ومراجع بر جنازه‌اش نماز خواندند و او را در قم دفن کردند.

مصاحبه كننده: شما معتقدید که فتحعلی شاه را باید با نگاه زمانه خود فتحعلیشاه دید ؟

پاسخ: من اساسا معتقدم تاریخ یعنی این. و غیر از این را اساسا تاریخ نمی‌دانم. بلکه تبلیغات ایدئولوژیک دولتی می‌دانم که سر سوزنی ارزش علمی‌ندارد. ایدئولوژی حاکم پادشاه را جرثومه فساد می‌داند. اما واقعیت این است که در زمان خودش میرزای قمی‌فتحعلیشاه را شبه جانشین خدا بر روی زمین تعریف کرده و اصل مقام پادشاهی را حسب اراده و مشیت خداوندی می‌دانسته است . در زمان فتحعلیشاه مشروعیت و حکومت از آسمان می‌آمده اما در زمانه ما مشروعیت حکومت از صندوق رای وزارت کشور می‌آید. آنچه در این 170 سال تغییر کرده نگاه ما به هستی و جامعه و خدمان بوده نه اینکه معلومات بیشتری در مورد فتحعلیشاه پیدا کرده‌ایم.

مصاحبه كننده: یعنی نسبی گرایی ؟

پاسخ: نه اسمش نسبی‌گرایی نیست. حالا اگر دوست دارید اسمش را نسبی‌گرایی بگذارید، بگذارید. اسمش تلاش در دیدن فتحعلیشاه و گذشته از پشت عینک زمان فتحعلیشاه است نه از پشت عینک ایدئولوژیک زده دولتی امروز. همه هنر مورخ این است که مثل یک هنرمند چیره دست بتواند عصر و زمانه فتحعلیشاه را ببیند. ببیند که هزاران گاری ،کجاوه ،الاغ ،قاطر ،اسب به همراه ده‌ها هزار انسان با پای پیاده دارند بدنبال جنازه فتحعلیشاه به قم می‌روند. همه هنر مورخ این است که بتواند در ذهنش صحن بزرگ حیاط حرم حضرت معصومه را مجسم کند در حالیکه جنازه «سلطان نمازی» و «آقا خان مغفور» (القاب دیگر فتحعلیشاه ) بر روی زمین است و علما و مراجع دارند نماز میت می‌خوانند. و ده‌ها هزار نفر به آنان اقتدا کرده‌اند. همه هنر مورخ این است که بتواند درک کند که چرا فتحعلیشاه 200 بار ازدواج می‌کند. بتواند بفهمد که او با هر ازدواج یک متحد جدید برای خودش ایجاد کرده است. از سوی دیگر مورخ باید بتواند درک کند که چگونه ده‌ها فرزند و نوادگان این ازدواج شبکه نیرومندی را در کشور ایجاد کردند و موجب شدند تا کشور بدون ارتش ،اقتصاد ،برورکراسی ،پلیس و حفاظت و …. دارند مملکت را به ارامی‌اداره می‌کنند. می‌شود هیچکدام از اینها را ندید و همین حرف‌های رایج را که فتحعلیشاه نادان ،ظالم ،زنباره ،طماع و … است را مدنظر قرار داد.

مصاحبه كننده: حالا برگردیم بر سر عملکرد فتحعلیشاه در انعقاد معاهده گلستان و ترکمانچای . به نظر شما مذاکره کننده‌های ایرانی در این دو معاهده بد عمل کردند یا اینکه چاره دیگری هم داشتند.

پاسخ: شما توجه کنید که ما جنگ را باخته بودیم روس‌ها تبریز را گرفته بودند و به نظرم روس‌ها مردانگی به خرج دادند و حاضر شدند به پشت رود ارس بروند بنابراین ایران چاره‌ای جز پذیرش مفادعهدنامه نداشت. هیچ‌وقت فرد شکست خورده مذاکره نمی‌کند بلکه دربست تسلیم می‌شود. به همین دلیل براین باورم که فتحعلیشاه چاره‌ای جز این نداشت. هر قدرتی که شکست می‌خورد باید تمام درخواست‌های دولت فاتح را بپذیرد. بنابراین ایران نیز می‌بایست کوتاه می‌آمد. اگر ایران به این معاهده‌ها تن نمی‌داد تبریز ،زنجان و تهران هم به خاک روس‌ها الحاق می‌شد. ارتش روس آنقدر قوی بود که هیچ چیز نمی‌توانست جلوی آنها را سد کند بنابراین درست نیست که گفته شود که فتحعلیشاه خیانت کرده است، چون می‌خواست کشور را حفظ کند نمی‌توانست کار دیگری کند. به نظر من مورخینی که این شائبه‌ها را مطرح می‌کنند باید به این سوال پاسخ بدهند که چرا ایران موجب شد که دور دوم جنگ ایران و روس شروع شود. ایران در معاهده ترکمانچای خسارت پرداخت کرد چون جنگ را شروع کرد. همچنانکه ایران از عراق طلب کرد تا خسارت پرداخت کند چون جنگ را آغاز کرده بود. اگر ایران به دولت روس اولتیماتوم نمی‌داد و روحانیون دولت را تحریک نمی‌کردند که به دلیل این امر که روس‌ها در مناطق تحت امر خود مسلمانان را اذیت می‌کنند وباید به یاری آنها شتافت، قطعا دور دوم جنگ ایران و روس شروع نمی‌شد. متاسفانه در حالیکه هر ناظری که وضعیت دو سوی میدان را می‌شناخت در می‌یافت که برنده هر نبرد احتمالی روسیه است، تعدادی از مردم هیجانزده وبرخی از روحانیونی که شناختی از قدرت روسیه نداشتند بر طبل جنگ نواختند وشاه ودربار را مجبور به پیروی کردند. بعضی از تلاش دارند علت شکست ایران در دور دوم نبرد ایران ورسیه را به گردن کم‌کاری دربار قاجار بیاندازند، اما به نظر من حتی اگر این فرض را بپذیریم و در صورت بسیج تمام قوا نیز در نتیجه جنگ تغییری حاصل نمی‌شد. بحث در اصل این نبرد است و نشناختن دنیای آن روز توسط حامیان آن روز نبرد دوم ایران و روسیه.

مصاحبه كننده: پس گر شما هم جای فتحعلیشاه بودید همین کار را می‌کردید ؟

پاسخ: قطعا راهکار دیگری نبود. اگر فتحعلیشاه یا هر کس دیگری به این شرایط تن نمی‌داد دیگر چیزی از ایران باقی نمی‌ماند و این سرزمین توسط ارتش تزار بلعیده شده‌بود.

مصاحبه كننده: پس شما این نوع عقب نشینی را خیانت نمی‌دانید؟ چون در تاریخ ما عقب نشینی‌ها خیانت و هرگونه شعارهای تند وضد استعماری به عنوان خدمت معرفی می‌شود.

پاسخ: اصلا و ابدا. من بر این باورم عباس میزرا و فتحعلیشاه کاملا عقلایی رفتار کردند اگر شعارهای تند داده بودند که دیگر شهری از ایران باقی نمانده بود و همه شهرها به تصرف روس‌ها در می‌آمد وامروز ما احتمالا به دلایل از بین رفتن کلیتی به نام ایران سخن می‌گفتیم.در پایان باید این نکته را تاکید کنم که در دیپلماسی بسیاری از عقب‌نشینی‌های خردمندانه برای کشور بسیار بیش از سیاست‌های تهاجمی ومتهورانه بی‌پشتوانه سود به همراه داشته‌استhttp://agripostendotcom.files.wordpress.com/2013/10/946386_10151908275109767_2061934103_n-1.jpg

 

 

 

 

کتاب          تومریس/یازان اوختای آلتون‌بگ؛ کوچورن بهمن نصیرزاده (آراز)

پدیدآور
آلتون‌بگ، اوختای
تاریخ اثر، ‏‫‏۱۳۸۸
موضوع
داستان‌های تاریخی ترکی
شرح۱۴۴ ص.؛‏‫‎۲۱/۵×۱۴/۵س‌م
ناشر
اورمیه: یاز
شابک‭9786005431209
شماره بازیابی دیوی‭۸۹۴/۳۶۱۳
شماره بازیابی کنگره‭PL۳۱۴ ‏‫‭/آ۶۶۷ت۹ ۱۳۸۸
شماره کتابشناسی ملی‭۱‎۹‎۳‎۶‎۹‎۱‎۴

آرازام من                         arazam men

 

Arazam mən

Bir axar çay

Tanrıdan pay

Axıram qardaş içindən

Ana topraq sinəsindən

Pay verəm gül biçinindən

Bir günü səslən axıb sındıracam dil qınını

Izlirəm mən quca qartal qıyını

Babəkin gör səsini

Qır atın şihəsini

Göyxəzərdən alam axər saranın vay səsini

Ocaqımsan darama ğəm daragila başımı

Dən pozubdur qaşımı

Dağdakı yaddaşımı

Axsadıb sırdaşımı

Izn ver ey ulu topraq !

Mən axanda o uca zirvələrindən …

Darayım qanli şəlaləylə büzülmüş telimi

Sıxmasın buz belimi

güldürüm öz elimi

Arazam mən

Bir suçum yox

Gönahım yox

Ulu tanrı kərəmindən

Əsli aldi kərəmindən

İrağ oldum mən evimdən

Gönahım yox neyləyim mən

Siz çəkibsiz məni sərhəd

Siz yaratdiz hicri həlbət

Fətəlilər qol atanda

Türkəmənçay- gülüstanda

Mən nəciydim?

Arazydım

Mahnılarda hələ gəmsiz avazıydım

Məni artiq qınqmayın

Arazam mən

Ayrılıqdan sınamayın dayazam mən

Geçən olsa !

Pınarımdan içən olsa

Gileyim var atam oğlu

Qarqayirsiz mənə dayim sağlı- sollu

Qışqırısız hələ bollu

Araz eyyyyyyy sultan arazım

Ya guru – ya yan arazım

Sən ayırdın bacı qardaşlı evi

Bircə sırdaşlı evi

Belədirsə: donacam mən belə qarqışlara bir gün

Nəki üzdən belə düzgön

Ta görək kimdir arazdan geçənim

yadı –yardan seçənim

Arazam mən

Kim deyir parçaladım bir ulusu

Axınım qanlı ürəklərdən axan dum – duru su

Ancaq əsrin qılıcı

İki yad fikri acı

Kəsdi – böldü qyqacı

İstəyirsən taxasan zirvəyə bayrağ

Ddurma diklən yamacı

Ayrılıqdan daha üstün olabilməz bir acı

Arazam mən

Mənə kəskin qılıc ad vermiyəsiz

Araz olmaz yiyəsiz

Belı sırhıd meni siz saxlamısız

Özgılırdın daha az yoxlamısız

İsfəhanlı demə zayənde ruda bərk yetirib

Dört yanında qatarı güllü çiçekler bitirib

Denə geçmişdə mənim başçılarım

Gah şahabbas çayın üstündə vurub körpüləri

Addima köprüdür xalqı yeridir

Sevgili kəslərin oylaq yeridir

Gah xətayi

Çəkdirib

Şahe nadirdən əcəb rəsmiləri

Ama mənsə !...

Hələ yadlar əlilə mərz olunub

Qarqanıram

Günü –gündən elimin nisgilinə

Bu yamanlara gərək dağda sinə

Ama mənsə lam axıb dinməyirəm

Elimin böhtanina sinməyirəm

Daha bəsdir!

Sağlı- sollu

Verəğin əl - ələ biz

Siz salın köprünü üstünmdə gözəl – şanlı –təmiz

Bu işə bəlkə gülüşsün halı pozgunlu Təbriz

Fərəh olsun sinəmiz

Sizi tarı: eşidin xan Arazam mən

Gəlin artıq məni sərhəddidən ashistə pozun

Hərt –o- qərt olsada axər bu qumari uduzun

Qoy seyirsin mənim üstümdə gözəl körpələrim

Neçə ildir köt

ü

qarqışlara məndə mələrim

Himmət olsa köynəgin döymələrin döymələrim

Mən sevincdən yanağa su çilərim

Az qalıbdır

Araz olsun elə oylaq məkani

Düşmana göz tikanı

Ona qarşı deyaqın

Qışlarin üstündə durarkən hamımız

Ki nəyəm mən ?

Arazam mən

Bir axar çay

Tanridan pay.

Bəhmən araz

 

حسین دوش    HÜSEN DÖŞ

مجسمه حسین دوش یکی از بزرگترین مردان تاریخ در پارک شادی

 

حسین دوش ماکولو بیر سرجوخه درجه سینده جسور قهرمانی دیر کی تک باشینا قالاراق(یولداشلاری قورخودان قاچدیلار) ماکونون قره بورون آدلی گیریشینده که بوگون پار ک جنگیلینین اوز به اوزو اولور قولدور و طمعکار اوروس اوردوسونون قاباغیندا دایانیر و سون گوللیه سینه قدر دیره نیش و مقاویمت گوسته ریر و اوزونو بو تورک و آذزبایجانین تاریخی دوشمنینه اسیر و قول ائتمه مک اوچون سون  گولله سی ایله کندی یاناغینی سوزالدیر و اونلارا اسیر اولماماق اوچون بویله جسارت و تاریخی ایگیتلیگی کندیندن یاشادیر.

یواداشلاری اوروس اوردوسونو گورجک قاچماغا آیاق قویوللار اما بو دگرلی ایگید سویله ییر کی بو توفنگ نئچه ایلدیر منیم چیگنیمده آغیرلیق ائدیبدیر کی من بئلنکی گونده اونونلا یارارلانیب و او داشیدیغیم آغیرلیغی اوچون اونا لاییق بیر صاحب اولوب و اولکه می قولدور و اجنبی الینه وئرمه مه لی یم

اوروس قاماندری بو جسور انسانی ن اولوم حالینداگورن دک ایستیر بدرمان ائتسینلر و اولمه سینه حئیفله نه رک اونو ساغاتماغا آددیم آتیللار اما تاسفلر کی بئله  نکی قوچاق دونیاسینی تئزلیکله دئیشیر.

بو آزربایجانین قوچاق ایگیدینه ماکو شاعیرلری اوزه للیکله اوستاد پرویز سروری فارسجا و رحیم حسین نژاد(رندی ) جنابلاری تورکجه شعرلر یازیبلار که اونلارین شعریده بو کونودا یازیلاجاق

سونرا ارتیق بیوگرافیسینده بیلگیلر ودریله جک

حسن عبدالهی

 

 

حسن عبدالهی اصل (یاشار) در سال 1353 در روستای خوک (از روستاهای شهر شوط)  بد نیا آمد،تحصیلاتش را در همان روستا و سپس در شهر شوط ادامه داد و در سال 72وارد دانشگاه شد و در رشته دبیری ریاضی فارغ التحصیل و هم اکنون مشغول تدریس در دبیرستانهای ماکو می باشد.

وی از همان دوران کودکی با شعرای مادرش که در عین بیسوادی بایاتیهای زیبایی می سرود آشنا ،همچنین هر روز داستانهای کوراوغلی ،قاچاق نبی ،.....را از زبان پدرش می شنید، به همین خاطر نوشتن داستان را از دوران کودکی آغاز کرد .

ایشان توسط برادرش جلال عبدالهی (شاهد ماکویی ) به انجمن های شعر و ادب راه یافت که بیش از 20سال در انجمن شعر یلدای ماکو مشغول فعالییت می باشندو به زبان ترکی وفارسی شعر می سرایند و نیزانجمن نویسندگان ماکو را راه اندازی کردند.

وی در کنار تدریس و فعالیتهای ادبی ، به عنوان صاحب امتیازو مدیر مسئول نشریه آغری در ارتقا سطح آگاهیهای منطقه و استان نیزقدمهای مثبتی بر داشته اند

 

 

 

تو رفتی و من شدم ،شخصیت یک داستان خیالی

و انگار مجبورم که بسازم با مردمان این حوالی

مرا به جرم یک نگاه کشتند و تصویرم را

بافتند با نخ قرمز بر تارو پود یک قالی

قصه گوی راه شب هم، دیگر قصه نمی خواند

مانده ام چگونه بخوابم من، با این همه آشفته حالی

چه راحت است دل شکستن و بیجا قسم خوردن

و نشان دادن فرهنگ ،با خریدن کوزه های سفالی

شمالی ترین باران من از جنس سنگ است و توهین

راهیم با داس شکسته ، بسوی مزرعه زرد شالی

کوچه ها سرد و آجرهایش با طعنه میخندند

بر بخت سیاهم و سرنوشتی که ، رو کرده است به زوالی

تجربه پرواز با توبودن را هم تصور کردم

نشد قسمت من  با وجود ،پاکی و سبکبالی

تمام خاطرات کودکیم را نوشتم و آتش زدم

تا زود بروم پاک بشوم ،ازخاطرات اهالی

هرچند توبردی من شکست خورده ام ولی

تسلیم نمی شوم که هنوز هست روحیه ام عالی وعالی

هیچ غمی ندارم و ازابتدای شب هم میخوابم

آهای دوستان شاعر من جای همه تان خالی

روزگاری

 

روزگاری،روزگاری داشتیم

ازشما هم انتظاری داشتیم

انتظار یک حباب بی نفس

انتظار یک خیال بی هوس

ای که ازجنس منی بامن بمان

آبرویت آبرویم هرزمان

ماکه قربانی آواز تو‍ایم

قطعه ای در پرده ساز توایم

لحظه ای برحال مسکینم نما

مرحمی بر زخم سنگینم نما

ای که بر من آبرونگذاشته ای

تخم بدنامی به نامم کاشته ای

آرزورا هم توبرمن بسته ای

ازکدامین آرزویم رسته ای؟

من که عشقم را به پایت ریختم

از میان قوم خویش بگریختم

این چه کاری بود بامن کرده ای؟

سنگ نامردی به دامن کرده ای

عصرهای جمعه ها یادش بخیر

تک درخت سایه ها یادش بخیر

دست او دردست من خوابیده بود

برق چشمانش به من تابیده بود

موج ابرویش چه جادو می کند

آتشی را آب وجارو می کند

قول دادم بازبر گردم به او

حرفهایم را بگویم روبرو

با همه یک رنگیم بازم نشد

کارهایم روبراه باز هم نشد

ای جدا ازمن بسویم باز آی

رفته از کویم  بکویم باز آی

من که می دانم تورا آزرده ام

جام نفرینی به جانم خورده ام

گوش کن من هم سوالی داشتم

کوله پشتی از ملالی داشتم

درد من را هرکه باور می کند

باغم لیلی برابر میکند

 

شعر : حسن عبدالهی (اصل)یاشار

 

 

 

 

اسامی حیوانات ترکی با معانی فارسی آنها

 

جئیران، مارال، قیزال، کوپکر   آهو:

آهو بره (بچه): جویور، اه یلیک

آهو ماده: ینک

اردک: ؤردک، بیلی

اردک ماهی: دورنا بالیغی

اردک نر: سونا

اردک وحشی: چؤل ؤرده یی

از انواع اردک ها: آینالی، گوله ین قوش، فیتله ین جوره، جوره

اسب: آت

اسب ابلق: گه ین آت

اسب اصیل: جنیس آت

اسب باری (بارکش): انک، یابی، یوک آتی

اسب به رنگ زرد و روشن: قولا

اسب بور: آل آت

اسب پروار: کوهلن آت

اسب رام نشده: قارا یهر، قولان، داش تولک

اسب آبی: دنیز آیغیری، دنیز آتی


اسب سرخ موی: کهر، کورن آت

اسب گاوی: قوشقو

اسب ماده: قولون لو

اسب مسابقه: جیدیر آتی

اسب نر: آیقیر

اسب یدک: کوتل

کره اسب: دایچا، قولون

الاغ: ئششک، ولاق، وزون قولاق

باز: توغان (دوغان)، سونقور، شونقار، شاهباز، قیرغی، قیزیل قوش، ال قوشو، ووچوقوش، لاچین، ترلان، باز

ببر: قاپلان

بز: کئچی

بز شش ساله: آزمان

بز کوهی: الیک، گییک، قارپاچا، داغ کئچی سی

بز نر: تکه، سییز، ئرکج

بز یکساله: چپش

بزغاله: کئچی جیک، وْغلاق

بلبل: بولبول

بلدرچین: بیلدیرچین

جغد: بایقوش، یاپلاق، گئجه قوشو، بایقو، یاراسا

گنجشک: سئرچه

جوجه: تویوق بالاسی، یاورو، قوش جوغاز، جوجه

جوجه پر در نیاورده: اتنه، اتجه، اتجه بالا، زیلغا، اتمتن، توکلسه میس قوش بالاسی

جوجه خروس: بئچه، چورپا، چولپا

جوجه مرغ: فره

جوجه تیغی: کیرپی

خروس: خوروز

خروس جنگی: دالاشقان خوروز

خرگوش: دووشان

خرگوش اهلی: آدا دووشانی

بچه خرگوش: دووشان جیق

خرمگس: موزالان، بویه لک، آت میلچه یی، گیگووون

خفاش: یاراسا، پالاز قولاق، گئچه قوشو

خوک: دونوز، دونقوز، پورسوق، قانماز

خوک آبی: سو پیشی

خوک بچه: چوشقا

خوک وحشی: قابان

روباه: تولکو، شله قویروق

راسو: میشووول

شاهین: یتی قانادلی، آلیجی، ییرتیجی، قوش

از انواع شاهین ها: قاراقوش، قارتال، قیرغی، توغان، دوغان، ترلان، سونقور، شونقار، کرکینجک، لاچین

شتر: ده وه

شتر ماده: آروانا، دیشی ده وه، هاچامایا

شتر نر: ئرکک ده وه

شتر نر جوان: بوغور

شترمرغ: ده وه قوشو

طاووس: توووز

عقاب: قارتال، قیزیل قوش، قارا قوش

قوچ: ئرکک قویون

قوچ وحشی: آرغالی، آرخا

قورباغه: قورباغا

قورباغه خشکی‌زی: قورقور باغالاری

بچه‌ی قورباغه: چومچه قویروق

کلاغ: قارغا

کلاغ رنگی: زیبیل لیک تویوقلاری

کلاغ زاغی: دولاش، دولاشا

کلاغ سیاه: زاغ، قارقارغا، قوزغون

کلاغ سیاه و سفید: آلا قارغا

کبک: ککلیک، چیل

کبوتر: گویرچین

کبوتر چاهی (صحرایی): آلاباختا

کبوتر حرم: مچید و زییارت خانالاردا یاشایان گویرچین

کرکس: لئش قارتالی، ساققاللی قارتال، توغلو گورتون، چالاغان، قوزغون

گاو میش: جامیش، گامیش، کل

گاومیش دو ساله: آوارا، بالاق

گاومیش نراخته نشده (تخمی): کله، کل

نوزاد گاومیش: پوتوق

گربه: پیشیک، مستان

گربه آبی: سو پیشی یی

گربه پوست پلنگی: تکیر پیشیک

گربه کور: نانکور

گربه ماهی: خول بالیغی، ناققا، ناخا

گربه وحشی: قامیش پیشی یی، دله، واشاق، مییو پیشی یی، یابانی پیشیک

گرگ: جاناوار، قورد، قارا آغیز

گوساله: بوزوو

گوساله گاومیش: پوتوق، آوارا، خوتک / گوساله ماده: دوگه

گوساله نر: جونگه، دانا

گوسفند: قویون

گوسفند پشمی: یونلوق، یون وئرن قویون

گوسفند دنبه دار: دیمیق

گوسفند دو ساله: دویج

گوسفند گوش دراز: کوره قویون

گوسفند نر: قوچ

موش: سیچان

موش آبی: سو سیچانی

موش صحرایی: سیچووول، چول سیچانی، چول کسه نه یی

موش کور: کوسته بک

 

بر اساس فرهنگ فارسی ـ آذربایجانی زنده یاد استاد بهزاد بهزادی


 
comment نظرات (4)